مالکیت معنوی خانههای تاریخی ضرورتی برای حفظ میراث گذشتگان
خانههای تاریخی قسمتی از معماری و تمدن این مرزوبوم هستند، خانههایی که تعلق آنها منحصر به یک فرد، نهاد دولتی و حتی یک نسل نیست. بلکه متعلق به کل بشریت است که بهعنوان میراثی از پیشینیان، باید به دست آیندگان برسد.
خانههای تاریخی همچون تابلوهای نقاشی هستند که روح زندگی گذشتگان را به نمایش میگذارند. خانههایی که قدمت آنها به قرنها پیش بازمیگردد و نقش مهمی در احیای هویت جمعی، رونق گردشگری و اقتصاد شهر دارند.
با اینحال حفظ و احیای چنین اماکن ارزشمندی به توجه بیشتری از جانب مردم و مسئولان شهری نیازمند است. بناهایی که در صورت فقدان رسیدگی به خرابههای خالی از سکنه تبدیل خواهند شد و بخشی از میراث تاریخ شفاهی این سرزمین را با خود دفن خواهند کرد.
در این راستا با محمدعلی ایزدخواستی، مدیرعامل سازمان نوسازی و بهسازی شهر اصفهان به گفتوگو نشستیم تا چالشهای موجود در این عرصه بهطور شفاف بیان شود.
متولی خانههای تاریخی چه کسی است؟ این مالکیت به مردم بازمیگردد یا دولت؟
ایزدخواستی: مهمترین مسئلهای که در مورد مالکیت خانههای تاریخی مطرح است، تعلق این خانهها است. آیا صرفاً کسی که مالک سند ثبتی خانه است، متولی پاسخگویی امور خانه محسوب میشود؟ بسیاری از این خانههای تاریخی به افراد زیادی ارث رسیده است و بهطور مثال ۱۰۰ نفر مالک یک خانه محسوب میشوند. افرادی که شاید هرگز یکدیگر را ندیدهاند، اما در بخشی از ارث این خانه سهیم میشوند. سوالی که مطرح میشود این است که آیا چنین مالکانی میتوانند در این حوزه تصمیمگیری کنند؟ طبیعی است که در این شرایط هیچ تصمیمی گرفته نمیشود. بسیاری از خانه تاریخی امروزه خالی از سکنه شده و چون کاربری برای آنها تعریف نشده است به مخروبه تبدیلشدهاند. زمانی که یک بنا، خالی از سکنه شود، به مرور از بین میرود و نابود میشود. پس صرف مالکیت مادی همهچیز را حل نمیکند. در اینجا باید بحث مالکیت معنوی بررسی شود و به مبنایی برای مطالبهگری در مورد خانه تاریخی بدل شود.
دلیل این رسیدگی نکردن از جانب مردم و مسئولان چیست؟
ایزدخواستی: وقتی به مالکان مراجعه میکنیم که چرا از این خانهها بهعنوان بنایی ارزشمند و نفیس محافظت نمیشود، با اعتراضهای مختلفی مواجه میشویم. مشکل آنها این است که چرا میراث فرهنگی به ما اجازه تخریب و استفاده از زمین را نمیدهد؟ از طرفی اگر بنایی ارزشمند است، پس چرا میراث فرهنگی خانه را از ما نمیخرد؟ با این حال میدانیم که میراث فرهنگی هیچوقت چنین توان مالی برای تملک و احیای همه این خانهها را نخواهد داشت. آیا با وجود این بنبست باید متوقف شویم؟ بهطور قطع همه قصه نباید به یک نهاد دولتی یا کسی که مالک مادی خانه است، محدود شود.
خانههای تاریخی بهعنوان قسمتی از تمدن این مرزوبوم واجد ارزش هستند. یعنی این اثر در قسمتی از تاریخ قرار گرفته که صاحب ارزش شده است. حالا مگر تاریخ متعلق به صاحبخانه است؟ مالک تاریخ، کل بشریت هستند. حتی بیشتر از اینکه به ما اختصاص داشته باشد، به نسل آینده اختصاص دارد و باید پاسخگوی نسلهای آینده باشیم. پس اگر کسی مالک مادی خانه است، نباید تمام حیات خانه را معطوف به خواست خود کند. اینجا است که مسئله مالکیت معنوی خانه مطرح میشود و باید به رسمیت شناخته شود. این مالکیت به همه انسانها تعلق دارد. به هر فردی که در این شهر زندگی میکند و نسلی که در آینده میآیند. حتی بسیاری از خانهها را میتوان بهعنوان قسمتی از میراث بشری حساب آورد. همانطور که سازمان یونسکو یک سری از آثار معماری را ثبت جهانی میکند و با این کار، آنها را قسمتی از میراث بشری بهحساب میآورد. اینجا است که باید نوع مواجه ما با مالکیت تغییر کند و از آن بنبستی که بیان شد، خارج شویم.
راهحل این مسئله چیست؟
ایزدخواستی: نتیجه بحث این است که مالک یک بنای تاریخی در اصل امانتدار تاریخ است که باید این میراث را از گذشته تحویل بگیرد و به آینده تحویل دهد. همچنین هیچگونه خدشهای به این بنا وارد نشود و اگر خدشهای هم در طول تاریخ وارد شده است، رفع کند. آیا مالکی که سند در اختیار او است، صلاحیت امانتداری دارد؟ اینجا است که باید قانون ورود پیدا کند. اگر آن فرد توانایی حفاظت و مرمت داشته باشد، بهطور یقین صاحب صلاحیت و امانتدار فرهنگی است و از نظر معنوی هم از این فرد باید در جامعه تجلیل و بهعنوان یک انسان ارزشی محسوب شود، اما اگر نتوانست بنا را حفاظت کند، قانون باید ورود پیدا کند و خانه را در اختیار فرد توانمند در این حوزه قرار دهد.
یعنی فروش خانههای تاریخی را پیشنهاد میکنید؟
ایزدخواستی: اینجا بحث ارزش مادی بنا مطرح میشود؛ صاحب بنا میگوید من تمایل به فروش دارم اما کسی نیست که آن را از من بخرد. بهطور قطع این خانه باید بهگونهای ارزشگذاری اقتصادی شود که امکان حضور خریدار فراهم شود. زمانی که مالکان، خانههایی را که در معرض تخریب کامل هستند، همچون یک زمین آماده ساخت که ارزش تراکم ملکی دارد و از نظر اقتصادی میتواند بسیار درآمدزا باشد، قیمتگذاری میکنند، طبیعی است که این خانه به فروش نمیرسد. پس در عین حال که ارزش معنوی ملک بسیار بالا است، ارزش مادی آن را تراز معامله باید مشخص کند. معامله نباید به نقطهای برسد که هیچ خریداری نباشد، بلکه باید قیمت بهقدری پایین بیاید که مزایده روی خانه برگزار شود و خریدار پیدا شود. وقتی آن خریدار صاحب صلاحیت به میدان آمد، یک مهلت قانونی دریافت میکند که خانه را بهطور دقیق بر اساس اصول و ضوابط قانون که متولی آن سازمان میراث فرهنگی است، مرمت کند.
در این شرایط مالکیت خانه از کسی که توان و صلاحیت حفاظت از آن را ندارد، به فرد صاحب صلاحیت منتقل میشود. اینجا است که نقش قانون و مجریان آن معلوم میشود. ما در این حوزه کمبود قانون نداریم، بلکه ضمانت اجرایی قانون است که باید ساری و جاری شود. به این صورت خانههای تاریخی وارد عرصه حیات میشوند و از این وضعیت خمودی خارج میشوند. فراموش نکنیم رونق خانههای تاریخی در آیندهای نهچندان دور با توجه به رشد فرهنگ و آگاهی انسانها نسبت به پیشینه تاریخیشان در پیش است. پس باید از کاتالیزورهایی استفاده کنیم که این درک و بلوغ فرهنگی را زودتر محیا کند و جلوی تخریب بسیاری از این آثار گرفته شود. انسانهای فرهنگی بسیاری را میشناسم که تمایل به حفاظت از این خانهها را دارند اما توان قیمت بیحساب مالکان را ندارند، در صورتی که مبنای قیمت مبتنی بر حفاظت ملک مطرح شود، میتوانند خانه را تهیه، مرمت و حفاظت کنند.
در حوزه بهرهبرداری از بنا راهحل چیست؟
ایزدخواستی: این حوزه هم حائز اهمیت است که آیا مالک بنای تاریخی، بهرهبردار بیقیدوشرط بنا است؟ بهیقین اینطور نیست. چون بنا واجد ارزش است و همانطور که گفتم به تمدن این سرزمین، انسانها و حق معنوی آنها ارتباط دارد، در نتیجه باید بهترین بهرهبرداری را از آن داشته باشیم. مالکانی که بنا را مورد مرمت قرار میدهند، باید بتوانند بهترین بهرهبرداری را داشته باشند و چهبسا مسئله انتفاع عمومی هم در نظر گرفته شود. یعنی مردم بتوانند از آن بنا بازدید کنند و در قالب کاربریهای گردشگری، قالب موزه و کارکردهای فرهنگی هم قرار گیرد. همینطور خانههای تاریخی که مورد استفاده سکونتگاهی هم قرار میگیرد؛ یعنی مالک بهرهبرداری خوبی است که در عین حفاظت، بهعنوان یک سکونتگاه هم از بنا استفاده میکند، باید این حق را قائل شویم که در زمانهایی حتی سالی یکبار هم که شده، امکان بازید برای نخبگان و عموم جامعه از این خانه فراهم شود، در واقع حق معنوی خانه تاریخی برای عموم مردم است. به یقین مالکی هم که بهرهبردار خوبی از بنا است و هم بهخوبی بنا را حفاظت میکند، باید در جامعه تجلیل شود و از نظر معنوی مورد حمایت قرار گیرد، چراکه اگر این فرهنگ شکل گیرد، مالک بنای تاریخی به انسان فرهیخته جامعه تبدیل میشود.
سایر ابعاد این موضوع به چه صورت برطرف خواهد شد؟
ایزدخواستی: برای اینکه این خانههای تاریخی در چرخه حیات قرار گیرد، از ظرفیتهای خیریهها و نهادهای اجتماعی هم میتوان استفاده کرد. خانههای تاریخی داریم که سالها است بهعنوان حسینیه و تکیه از آنها استفاده میشود. حتی خانههایی در همین اصفهان داریم که قرنها است بهعنوان حسینیه مورد استفاده قرار میگیرد، مثل خانه بنکدار و خانه زرگرباشی که مردم بسیار استقبال میکنند. در دهه اول ماه محرم برای ورود به مراسم باید یک ساعت در صف منتظر ماند و این نشانه رونق این خانهها است که با معنویت دوچندان شده است. این فرهنگ باید در بین خیرین به وجود آید که خانههای تاریخی که عرصه و عیان فراوانی دارند، میتواند مرمتشده و به یک نهاد فرهنگی و مذهبی ارزشمند تبدیل شوند. اینجا باز نقش نخبگان در جهتدهی خیرین میتواند بسیار پررنگ باشد. چنین فعالیتهایی است که باعث حفاظت خانه تاریخی میشود و باید در این راستا از حداکثر ظرفیتمان استفاده کنیم که به بهترین مالکیت بناهای تاریخی دست پیدا کنیم.
نکته بعدی در مورد دستگاههای متولی این حوزه، وزارت میراث فرهنگی در صدر قرار دارد که باید برنامههای درستی برای بهرهبرداری بهینه از خانهها داشته باشد. طبیعی است که هیچکس انتظار ندارد میراث فرهنگی توان مالی تملک و احیای این خانهها را داشته باشد. از طرفی میراث فرهنگی آنقدر با مسائل مهمی در حوزه بناهای عمومی مواجه است که در حوزه بناهای خصوصی صرفاً باید سیاستگذار و جاریکننده سیاست و قوانین حفاظت از این بناها باشد.
نکته بعدی مربوط به سرمایهگذاران این حوزه است، باید شبکهای از سرمایهداران و سرمایهگذاران تشکیل شود و به سمت حوزه خانههای تاریخی سوق داده شوند. تسهیلگری کاری است که هم جریانهای مردمنهاد باید به آن ورود کنند و همنهادهای دولتی. حوزههای مردمنهادی که علاقهمند به میراث فرهنگی هستند، صرفاً نقد میکنند. در حالی که بسیار ارزشمند است که این حوزهها وارد عمل شوند، سرمایهگذاران را به سمت این خانهها سوق دهند و از ظرفیتهای قانونی دولتی هم برای تحقق این اتفاق استفاده کنند.
در این حوزه مسائلی وجود دارد که تنها به جاریسازی قانون یا سیاستگذاری درست نیاز دارد، نه اینکه الزاماً به بودجه نیاز داشته باشد. بهعنوان در ارتباط با خانههایی که به تعدد وراث رسیده است، بخش قانونی باید تعیین و تکلیف کند. اینها را یکپارچه کند و این خانهها را در اختیار سرمایهگذار قرار دهد و سهم وراث را قسمت کند.
با خانههایی که تحت مالکیت دولت است، چطور برخورد میشود؟
ایزدخواستی: در ارتباط با چنین خانههایی، اول اینکه تعداد اینها کم نیست و بعد هم وضعیت مطلوبی ندارند. اگر در حوزه مالکیت خصوصی با حساسیت صحبت میکنیم، در مورد مالکیت دولتی بهیقین تعیین تکلیف خانهها باید راحتتر باشد. پیشنهاد من این است که سامانهای در سطح کشور به متولیگری دستگاهی مثل میراث فرهنگی به وجود آید که در این سامانه تمام املاک و خانههای دولتی بهطور شفاف و عمومی ارائه و وضعیت مرمت آنها بیان شود. به این صورت است که اگر یک خانه تاریخی در تملک دولت است و وضعیت مطلوبی هم ندارد، تعیین تکلیف و به بخش خصوصی واگذار شود. این در حالی است که بسیاری از این خانهها مشکل واگذاری در چرخه بخش خصوصی دارند. پس قانونگذار باید برای این دسته از خانه تعیین تکلیف کند و اگر هم وجود دارد، ساری و جاری شود. این خانهها باید بسیار شفاف به جامعه معرفی شود، چراکه به فرهنگ و مردم جامعه اختصاص دارد و مالکیت معنوی آن برای همه انسانهای فعلی و نسل آینده است. پس در درجه اول باید قانون از سمت دولت بر خود بخش دولتی اعمال شود و این خانهها را احیا کند.
منبع: ایمنا