تحلیل ۸ کارشناس از نسل Z :
بلوغ اجتماعی دهه هشتادیها سرعت گرفته/ قبل از اینکه فلسفه بخوانند خودشان فیلسوفاند/ گاه به ضدیت با سنت برمیخیزند
بعد اعتراضات خیابانی سال گذشته در ایران توجهها به گروهی جلب شد که نسل Z نام دارند، همان دهه هشتادیهایی که موضوع گفتوگو و تحلیل بسیاری از کارشناسان شدند، در این گزارش نظر متخصصان را درباره ویژگی دهه هشتادیها میخوانید.
شاید تا پیش از اعتراضات اخیر در ایران بعد از مرگ تلخ مهسا امینی کمتر کسی درباره نسل Z شنیده بود، همان دهه هشتادیهایی که چندان مورد توجه نبودند اما به یکباره چنان مطرح شدند که جای خودشان را میان تحلیلهای کارشناسان باز کردند، خیلی مواقع مطرح میشد این نسل سطحی نگر و زودگذر هستند یا کمتر توجهی به مسائل سیاسی اجتماعی دارند، اما کنشگری آنها در حوادث اخیر سبب شد تحلیلها درباره این نسل جنس عوض کند، دیگر نوع موسیقی مورد پسند و نحوه لباس پوشیدن آنها نبود که نمادی از دهه هشتادی باشد، بلکه جسارت، توجه به فضای سیاسی اجتماعی، اعتراض به وضع موجود، شاخصهایی بودند که کارشناسان سعی کردند با آنها این نسل را تعریف کنند. تعدادی از جامعهشناسان و معلمان به سبب اینکه با این نسل نزدیک هستند در سال گذشته درباره دهه هشتادیها با خبرگزاری خبرآنلاین به گفتوگو نشستند، بخشهایی از صحبت آنها در ادامه آمده است.
- مصطفی مهرآیین، جامعهشناس:
این جامعهشناس گفت: «من این نسل را نسل عشق و اهل دوستی میدانم، آنها را اهل اخلاق و صداقت میدانم، معتقدم اهل صلح هستند. این نسل نسلی است که فهم عمیقی از انسان دارد، این نسل جهان را برای آشتی میخواهد، درک درستتری از زندگی دارد، بهمعنای دیگر قبل از اینکه فلسفه بخواند خودش فیلسوف است.»
او ادامه داد: «متاسفانه یک اشتباه ایدئولوژیکی هست که نظام سیاسی و البته برخی تحلیلگران انجام دادند، آنها گمان کردند ما با نسل دهه هفتادی و هشتادی مواجه هستیم که به زندگی اجتماعی پیش از خودش متفاوت است و دنبال جهان دیگری است. اپیزودهای تاریخی منقطع نیستند، بلکه با قبل و بعد از خودشان متفاوت هستند، بنابراین جامعه دائماً به قبل از خودش رجوع میکند، با آن به مخالفت میپردازد، گاهی آن را میپذیرد یا نقد میکند، به لحاظ زمانی ما دائماً در گذشته، حال و آینده زندگی میکنیم. ما با نسلی روبهرو هستیم که از حیث فرهنگی در بستر نسل قبل از خودش تربیت میشود، نسل قبلیای که دانشی داشته است، انباشته و سرمایه فرهنگی و اجتماعی دارد که به نسل جدید منتقل میکند، ما پدران دهه پنجا و شصتی هستیم که بچههای دهه هفتاد و هشتاد را تربیت میکنیم. این بستر قطع نشده و ادامه دارد، اما شکل انتقال آن لزوماً خطی نیست، بلکه گفتوگویی، انتقادی، همراه با پذیرفتن و رد کردن است.»
- شهلا کاظمیپور، جمعیتشناس و عضو هیئت علمی بازنشسته دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران:
شهلا کاظمیپور درباره دهه هشتادیها گفت: «دهه هشتادیها اصلاً از جامعه دور نیستند، دیگر برای دیدن اتفاقات، تحولات، اختلاسها و سایر حوادث، نیازی به داخل خیابان بودن نیست، همهچیز را در همان فضای مجازی میبینند، من وقتی با این نسل صحبت میکنم متوجه میشوم به مسائل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی اشراف دارند. من از دو جنبه این نسل را تحلیل میکنم. یکی اینکه نسلهای قبلی در خانوادههای پرفرزند بزرگ شده بودند، مثلاً دهه شصتیها در خانوادههایی با میانگین ۶ الی ۷ فرزند بزرگ شدند، به مرور این وضعیت در دهه هفتاد به چهار فرزند رسید و در دهه هشتاد به دو فرزند کاهش پیدا کرد، بنابراین ما با کاهش تعداد فرزند و بعد خانواده مواجه هستیم. این تفاوت جمعیتی در بعد خانواده سبب میشود خانوادهها بهدلیل کم بودن تعداد فرزند بیشتر به تربیت، تحصیل و تامین نیازهای فرزندشان اهمیت دهند، لذا نیازهای فرزندان در این نسل زودتر تامین و به سرعت پاسخ داده میشود.»
او ادامه داد: «تفاوت دیگر، بحث تکنولوژیهای ارتباطی است، نسل قدیم در کانون خانواده بزرگ میشدند و خواستههای آنها محدود به همان خانواده بود، شاید حتی دوچرخه هم نداشتند، اما دهه هشتادیها نه تنها خیلی راحت به این خواستهها رسیدند، مثلاً داشتن چیزی مانند تلفن همراه، بلکه به قدرت و سرعت تکنولوژیهای ارتباطی آشنا شدند و با آنها رشد پیدا کردند، بنابراین جهان این نسل دیگر کانون خانواده نیست، حتی تهران و ایران هم نیست، جهان این نسل بسیار بزرگ است.»
این جمعیتشناس بیان کرد: «معمولا افراد سه نوع بلوغ دارند، یکی بلوغ جسمی، دیگری بلوغ عقلی و آخر بلوغ اجتماعی، در گذشته بلوغ اجتماعی با تاخیر صورت میگرفت، اما بلوغ اجتماعی برای دهه هشتادیها خیلی سرعت گرفته است؛ آنهم بهخاطر اینکه اگرچه کرونا همه را خانه نشین کرد اما این گروه با کمک شبکههای اجتماعی توانستند با دوستان، همسالان، و افراد مختلف ارتباط بگیرند، بسیاری از آنها به زبانهای مختلف مسلط شدند تا به کمک شبکههای اجتماعی بتوانند خلا و تنهایی دوران کرونا را سپری کنند.»
- محمدتقی فلاحی، معلم:
محمدتقی فلاحی در توصیف دهه هشتادیها به خبرآنلاین گفت: «این نسل دنبال هویت مستقل خودش است، اگر بهدنبال یادگیری مهارتی است یعنی میخواهد با آن امکانی برای بروز اجتماعی داشته باشند. بهنظرم در اینجا فردیت برجسته است، اما این رشد فردیت بستر اجتماعی نیاز دارد، بستری که این دانشآموزان ممکن است در مرحله اول اصلاً به آن فکر نکنند و بیشتر جنبه فردی ماجرا مدنظرشان باشد اما مطمئناً از یک جایی به بعد متوجه میشوند که اگر آن بستر اجتماعی نباشد فردیت خودشان هم نمیتواند بروز کند.»
- احمد بخارایی، جامعهشناس:
احمد بخارایی، جامعهشناس درباره اینکه چرا در حوادث اخیر دهه هشتادیها زیاد دیده شدند گفت: «معمولاً کسانی بیشتر دیده میشوند که جلودار باشند، در حوادث اخیر چه کسانی جلودار بودند؟ کسانیکه جرات و جسارت بیشتری داشتند و احتمالاً چیزهای کمتری برای از دست دادن داشتند، من احساس میکنم این عوامل در جلوداری این نسل در حوادث اخیر موثر بودند، اما این به آن معنا نیست که گروههای مختلف حضور نداشتند، طیف اعتراضها وسیع بود و شامل یک دهه یا دو دهه و حتی شامل یک جنس نمیشد، اما نوع بروز و ظهور آن بهگونهای بود که دهه هفتادیها و هشتادیها دیده شدند. بنابراین چه بسا یک جوان به جایی رسیده که احساس میکند دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد در کنار اینکه نسبت به ایجاد تغییرات در آینده هم نومید است.»
او ادامه داد: «برخی گمان میکنند این نسل حالا خودش را پیدا کرده و به تعبیری عرض اندام کرده است، اما من نگرانم این شرایط بیهنجارانه در بین جوانان و نوجوانان تشدید بشود و خروجی آن سبب افزایش مصرف مواد مخدر، خودکشی، کم انگیزهگی شود، یعنی اگر در وضعیت فعلی اعتراض آنها دیده و شنیده نشود آنها بیشتر سرخورده میشوند و روند بیهنجارانه تشدید میشود.»
- مهدی قوامیپور، جامعهشناس:
مهدی قوامیپور در توصیف نسل Z گفت: «برخی از محققان و تحلیلگران از ظهور پدیدهای جهانی به نام «نسل زِد» (Z Generation) که در سطح جهانی و بومی در برگیرنده متولدین نیمه دوم دهه هفتاد و کل دهه هشتادیهاست یا شکاف و تقابل نسلی در جهان سخن میگویند که در کشورهایی با تحولات ایدئولوژیک نظیر ایران، این شکاف شدت بیشتری به خود گرفته است. شکافی که تحت تاثیر تحولات تکنولوژی و فناوریهای اطلاعاتی و توجه بیشتر والدین به رشد روحی و روانی فرزندان خود طی یکی دو دهه اخیر رخ داده و نشان دهنده وجود منافع، مطالبات و تعصبات ناسازگار در بین این نسل و نسلهای پیشین است که در ایران علاوه بر تقابل «سنت و مدرنیته»، جنبههای سیاسی و اعتقادی نیز یافته است.»
او ادامه داد: «در مقابل، گروهی از محققان ضمن پذیرش تفاوتهای نسلی به ویژه در نسل دهه هشتاد، با تأکید بر پیوند اقتصادی بین نسل دهه هشتادی با نسلهای پیشین، اصولاً به موضوع شکاف و تقابل بین نسلی با دیده تردید مینگرند و عمده مشکل را در شکاف بین فرهنگ رسمی و غیر رسمی و بحران ناکارآمدی نظام حکمرانی در کشور میبینند. اما به نظر میرسد واقعیت جایی بین این دو نگاه ایستاده باشد. یعنی ما از یک سو با نسلی مواجه هستیم که در برخورد با نسل پیش، یک شکاف و تقابل جدی را بروز میدهد.
وی بیان کرد: «نسلی که به شدت بر وجوه مدرن زندگی تکیه و تأکید دارد و به نادیدهانگاری و گاه ضدیت با سنت بر میخیزد؛ اما از سوی دیگر، وابستگی این نسل به نسل یا نسلهای پیشین صرفاً اقتصادی نیست، بلکه آنچه که امروز شاهد آنیم نتیجه منطقی یا امتداد معقول تحولات اجتماعی و اقتصادی چند دهه اخیر در ایران است. تحولات اقتصادی- اجتماعیای که منجر به شکلگیری طبقه متوسط مدرن شد و آرام آرام «سبک زندگی» (Life Style) و زندگی روزمره ایرانیان را تغییر داد که یکی از جلوههای آن را در گذران اوقات فراغت خانوادههای ایرانی و در کافه و کافهگردی جوانان میتوان دید. فضاهای جدیدی که امکان نوعی تجربه و معنای جدید از زندگی را فراهم میکنند و هم زمان به نمایش میگذارند.»
- محمدرضا نیکنژاد، معلم:
محمدرضا نیکنژاد، معلم درباره ویژگی دهه هشتادیها گفت: «به نظرم مهمترین ویژگی این نسل جسارت است که از یک دانایی به معنای آگاهی بیشتر برمیآید؛ در نسلها گذشته فرزندان در خانه، مدرسه و جامعه تحت تاثیر بزرگترها بودند، طوریکه تصور میشد دانا کسی است که سن بیشتری دارد، اما امکانات و شرایط امروزی جوامع در جهان و ایران سبب شده این تابو شکسته شود، یعنی اقتدار دانایی که نزد بزرگترها بود شکسته شده و همچنین کتابهای درسی چیزی نیست که این بچهها از آن یاد بگیرند. فضای مجازی و افزایش آگاهیها سبب شده این نسل به جایی برسند که خودشان را محور دانایی بدانند، قبلتر تنها منبع اطلاعات دادن به دانشآموزان معلم بود، اما الان خود دانشآموزان مطالبی بیان میکنند که گاهی من هم از آن اطلاع ندارم یا اطلاعات اندکی دارم، این بچهها دیگر معلم را دانای مطلق نمیدانند و البته قبل از آن پدر و مادر را دانای مطلق نمیدانند.»
او ادامه داد: «پیش از اینکه این دهه هشتادیها دست به اعتراض علیه ساختارهای اجتماعی فرهنگی سیاسی بزنند در خانهها اعتراض کردند اما پدر و مادرها بهدلیل ارتباط حسی سعی کردند خودشان را با مطالبات فرزندان تطبیق دهند، دانشآموزان در مدرسه هم اعتراض کردند اما مدرسه به دلیل یک نهاد اجتماعی که بسیار به خانه نزدیک است این فرزندان را تحمل کردند و تغییراتی انجام دادند، حالا این اعتراضات به جامعه رسیده است اما تا الان متاسفانه حاکمیت نمیخواهد خودش را تغییر بدهد.»
مصطفی آبروشن، جامعهشناس:
مصطف آبروشن، جامعهشناس به گفت: «بطورکلی نسلی که از آن بهعنوان دهه هشتادی نام میبریم انعکاس و محصول رویکرد پست مدرنیستی در جامعه ایران است. این تئوری که نام دیگرش ساختار شکنی است، اصول و مولفههای سنت و مدرنیته را به چالش میکشد و در حالت تردید و نفی قرار میدهد. مصرف کننده رویکرد پست مدرن، طالب کثرتگرایی، سیالیت و مخالف سرسخت هرگونه وحدتگرایی است. این نسل بر اساس آموزههای پست مدرنیستی، هرگونه رفتاری که به اقتضای سنتی بودن، از حرمت اجتماعی برخوردارند را بهچالش بنیادی فرا میخواند.»
او ادامه داد: «گفتنی است که سبک تربیتی والدین امروزی، برخلاف اصول خانوادههای سنتی و اقتدارگرا که فرزندان امکان و فرصت ابراز وجود نداشتهاند، بر مبنای گفتگو و الگوهای متقاعد کننده شکل گرفته، لذا دهه هشتادیها بر اساس نوع اجتماعی شدنشان، آزادی و مطالبهگری آموخته شده در نظام خانواده را، به ساختار سیاسی نیز تعمیم دادهاند؛ دهه هشتادیها بر خلاف نسل ما در دل تکنولوژی و شبکههای اجتماعی متنوع رشد کرده و کمترین رابطه را با رسانههای رسمی داشتهاند در واقع عوامل اجتماعی شدن نسل جدید، تفاوت معناداری با شیوه تربیتی نسل ما دارد لذا آن اطاعتپذیری و حرف شنوی که نسل سنتی بر آن تاکید داشته و برای ما ارزش محسوب میشد برای اعضای جدید جامعه تبدیل به امری ضد ارزش شده است، زیرا چارچوب نظری حاکم بر تفکرات نسل جدید، انتقادی است. جالب است بدانید که در گذشته رابطه خانواده با فرزند، یک رابطهی مکانیکی و یکسویه بود یعنی خانواده فرزند را اجتماعی میکرد اما امروزه فرزندان نیز در حوزه مطالبهگری سیاسی و مدنی والدین را اجتماعی میکنند.»
- نرگس ملکزاده، معلم:
نرگس ملکزاده، معلم برای توصیف دهه هشتادیها گفت: «دهه هشتادیها در این اعتراضات متولد نشدهاند، آنها فرزندان نسلی هستند که خودشان معترض خاموشاند، این والدین در خانهها حرف میزنند و اعتراض میکنند، بنابراین ذهن این نسل درون خانواده و به کمک ابزار قدرتمندی بهنام رسانه شکل گرفته و به طریقی از اطلاعات سیراب شدهاند. این نسل متوجه شدند نسل قبلتر از آنها با گفتوگو به نتیجه نرسیدند بنابراین به شکل میدانی اعتراض کردند. این نسل سطحینگر نیستند بلکه پرسشگرند، لبریز از اطلاعات هستند و بهدنبال این هستند که به مطالباتشان کیفیت بدهند. آنها بهدلیل تضاد و تعارضی که میان جامعه و خودشان میبینند درصورت وجود فرصت اعتراض هم میکنند.»
منبع: خبرآنلاین